نورو مارکتینگ : بازاریابی عصبی و روش های امروزین آن : دناکو : در این پست به معرفی کامل نورو مارکتینگ یا همان بازاریابی عصبی می پردازیم. مقالات کامل در ارتباط با بازاریابی عصبی و نورو مارکتینگ را می توانید در تقسیم آموش های دناکو نگریستن نمایید. صنعت بانکداری از پایه ها اصلی هر اقتصادی به حساب میآید و مشتریان نقش کلیدی در آن دارند. فلذا میتوان آشکارکردن پروا اخص به مایحتاج و خواستههای مشتریان را از دسته موضوعات پر اهمیت ایران و جهان محسوب کرد.
نورو مارکتینگ : بازاریابی عصبی و روش های امروزین آن
نورو مارکتینگ : بازاریابی عصبی و روش های نوین آن
نقش و اهمیت مشتری در بانکها به سبب تاثیرمستقیمی که بر رشد و بقای بانکها در بازار رقابت میگذارد و نیز کسب منافعی که برای ایشان دارد، سبب گردیده الی امروزه لزوم کسب خوشنودی مشتری درک و پذیرفته شود و همه واحدهای بانکی تمایل به مشتری داشته و سمت و سوی تکاپو کل آنها جذب مشتری و جلب خوشنودی او باشد.
نورو مارکتینگ
بازاریابی به تلاش برای وابستگی بین ارزش فرآورده یا خدمات و مشتری گفته میشود. بازاریابی برخی مواقع اوقات به هنر فروش نیز سرشناس است. ولی فروش یکتا از توابع کوچک بازاریابی به حساب میآید. تعریف لغت نامهای بازاریابی عبارت است از: «فراهم کردن گونه ها یا خدمات برای برآورده تشکیل نیازهای مصرفکنندگان». به ذکر دیگر، بازاریابی دربرگیرنده فهم خواستههای مشتری و تطابق محصولات شرکت، برای برآورده ساختن آن نیازها و متشکل از فرآیند سودآوری برای شرکت است. بازاریابی موفق مستلزم برخورداری از محصول مناسب در موعد مناسب و فضا پسندیده است و اطمینان از اینکه مشتری از وجود فرآورده مطلع است؛ از این جهت مایه سفارشهای آینده میشود. بهطور کلی بازاریابی، فرآیندی است که بین تواناییهای شرکت و نیازهای مشتریان تعادل ایجاد میکند.
نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی
امروزه ترقی فناوری و نزاکت بشری بر گستره بازاریابی نیز تاثیرگذار بوده، به نحوی که سلسله جدیدی تحت عنوان نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی به وجود آمده است. در این روش اعتقاد براین است که مطالعه بیولوژی و فیزیکی مغز مهمترین مسیر برای شناخت رفتار خریداران محصول یا خدمات است. شرکتها، تبلیغات گستردهای دارند اما این تبلیغات آیا به راستی کارایی گذار است ؟ یا اگر کارایی گذار است این تاثیر تا چهاندازهای است؟ برای بررسی میزان تاثیرگذاری تبلیغات روی ذهن و تصمیم انسانها فقط یک مسیر مطمئن وجود دارد آن هماندازه گیری تکاپو مغزی آنها در برابر محرکهای تبلیغی ارائه شده است.
رفتار خریداران
هرچیزی از دسته تصویر، بو، طعم و صدا میتواند بر رفتار خریداران کارایی بگذارد. یک محصول را در فروشگاهی در عقیده بگیرید، یک مشتری آن را بر میدارد نگاه میکند و تند آن را خریداری میکند، اما مشتری سایر همین محصول را بر میدارد و نگاه میکند ولی دوباره راز جایش پیمان میدهد. در مغز این دو نفر دو واکنش متفاوت رخ داده است؛ در یکی پیامد مغزی منجر به خرید شده و در دیگری واکنش مغزی منجر به بازگرداندن فرآورده به قفسه مربوطه شده است.
عوامل شناختی نورومارکتینگ
کارکرد قسمتهای گوناگون مغز تا چهاندازهای در این رفتار تاثیر داشتند؟ کدام قسمت موافق خریدن محصول بوده و چرا ؟ و کدام قسمت مخالف خریدن فرآورده بوده و چرا؟ عوامل مختلفی بر تصمیم گیری انسانها کارایی میگذارد بعضی از این عوامل شناختی هستند و بعضی سایر هیجانی، تعدادی هم از هر دو عامل برپایی شدهاند. قسمتهای مختلفی از مغز در خرید کردن دخیل هستند. اکنون میتوانیم نظامهای مغزی درگیر در خرید را تجزیه و تحلیل کنیم و به شرکتها و موسسات بگوییم که چگونه میتوانند تبلیغات خویش را به گونهای طراحی کنند که بیشترین کارایی را بر خرید مشتریان خویش بگذارند.
نورومارکتینگ علم جدید تحقیقات بازار است که به مطالعه پاسخهای حسی – حرکتی، شناختی و عاطفی مشتریان در مساوی محرکهای ارائه شده در بازار میپردازد و از ابزارهایی همانند FMRI و QEEG و ابزارهای سایر برای اندازهگیری تکاپو قسمتهای مختلف مغز در هنگام مواجهه با محرکها بهرهگیری میکند. همچنین در این دانش حالات بدن در هنگام مواجهه با محرکهای تبلیغاتی اندازهگیری میشود حالاتی مثل تپش قلب و میزان عرق کردن پوست.
ویژگیهای نورومارکتینگ :
1 – نورومارکتینگ یعنی سنجش مستقیم:
شما میتوانید از یک مشتری سوال کنید که چه چیزی را اخ دارد و نسبت به خرید کدام محصول مشتاق است؛ اما به راستی خیلی نمیتوان به آن اعتماد کرد؛ چراکه شدنی است مشتری تحت کارایی عوامل مختلفی پیمان داشته باشد که در آن لحظه اجازه تصمیم گیری درست را به او نمیدهند. برای نمونه خیلی وقتها شده که ما هدف خرید محصول خاصی را داشتهایم (یعنی نسبت به آن اعلام علاقهمندی کردهایم) اما در راستی چیز دیگری را خریدهایم، چرا که در اثناء خرید با محصولی مواجه شده ایم که خاصیت هایش ما را بیشتر تحت کارایی قرار دیتا است. در نورومارکتینگ ما ویژگیهای بیرونی نگرش فرد نسبت به یک فرآورده یا ویژگیهایش را نمیسنجیم، بلکه منبع آن، یعنی مغز را میسنجیم. در نورو مارکتینگ فعالیت قسمتهای مختلف مغزی نسبت به یک فرآورده حساب شده میشود. برای نمونه با قرار دادن یک فرد در مقابل یک تیزر تبلیغاتی کار و جنبش مغزی او را از طریق الکترودهایی که به مغزش وصل شده است در کسری از ثانیه میسنجیم و بررسی میکنیم که کدام تصویر او را اغلب تحت کارایی قرار داده و اینکه نگرش فرد نسبت به آن فرآورده چه تغییری میکند. پس نورو مارکتینگ فقط با مغز به عنوان مرکز شناخت و عاطفه سر و شغل دارد نه با اظهارات خریداران.
2- نورومارکتینگ و شناخت ناهوشیار
ما همش هوشیارانه خرید نمیکنیم خیلی وقتها تحت کارایی لایههای تحتانی مغزی، عواطف و احساساتمان خرید میکنیم. جالب است بدانید 95 درصد از تصمیمات ما برای خرید یک کالا یا گرفتن یک خدمت، ناهوشیار و تنها 5 درصد از تصمیمات ما هوشیار هستند. برای نمونه بارها شده است که با قصد خرید یک محصول به فروشگاه رفتهاید، ولی در نهایت محصولی سایر و یا با برند سایر را گزینش کردهاید. آیا محصولی که برگزیدن کردهاید نسبت به آن چیزی که قرار بود گزینش کنید مزیت و ویژگی مهمی داشته است؟ این مثال فقط مثال کوچکی از رفتارهای ناهوشیار ما است. خیلی وقتها رفتارهایی را سپریدن میدهیم که توسط شناخت ما هدایت نمیشوند، بلکه توسط عواطف و تقدیر ناهوشیار ذهن ما هدایت میشوند.
نورومارکتینگ آلت بسیار قدرتمندی است برای شناخت ناهوشیار ذهن مشتریان، دانشمندان گستره نوروساینس با به کارگیری ابزارهای مختلف مشابه نقشهبرداری مغزی و ام آرآی کاربردی تکاپو قسمتهایی از مغز را رصد میکنند که تجزیه و تحلیل دادههای آن منجر به شناخت و کشف ناهوشیاری میشود که مشتریان خودشان هم خبر ندارند، اما به شدت تحت کارایی آنها هستند.
مدیریت برند و مغز انسان (نوروبرندینگ):
یکی سایر از موضوعات پهنه مدیریت و اقتصاد که در اینجا به طور کم در مورد استعمال نوروساینس به آن خواهیم پرداخت بحث برندینگ است.
مدیران موسسات تولید کننده اقلامی که در یک محیط رقابتی مشغول به فرآوری و عرضه هستند، باید تشخیص بدهند چه چیزی برای مشتریان آنها در بازار هدفشان مهم است و معیارهای سنجش محصولشان با فرآورده رقیب را در پروسه برگزیدن درک کنند.
استراتژیهای سازمانی باید بر اساس درک و شناخت تفکرات، احساسات و رفتار مصرفکنندگان شکل بگیرد. تحقیقات مصرف کننده به شیوههای نوروساینس میتواند به مدیران در شناخت مصرف کنندگان کمک کند. یکتا از مهمترین کاربردهای تحقیقات مصرفکننده، درمان استراتژیهای بازاریابی است.
هدف عمده یک بازاریاب فرای فروش است و معمولا قصد نهایی، برپایی یک تعهد استوار بین یک نام بازرگانی خاص و یک گروه مشتری گزیده تر است، که فرآیندی است دربرگیرنده مراحل معرفی، آشنایی، ترجیح و در چهره کامیابی محصول، ایجاد وفاداری.
در حالیکه تبلیغات اغلب مقدمات مراحل شناسایی و آشنایی را فراهم میکند، عواملی از قبیل قیمت، شهرت اسم بازرگانی و زیبایی ظاهری از عوامل کارساز بر ترجیح مشتریان هستند و در نهایت کیفیت پسندیده فرآورده مایه ایجاد خوشنودی و متعاقب آن وفاداری در مشتری خواهد شد.
وفاداری به یک نام تجاری
تعهد قوی بین یک اسم بازرگانی و یک گروه مشتری دربرگیرنده مراحل زیر است:
1- آشنا شدن با اسم تجاری؛
2- شناخت پیدا کردن مشتری نسبت به آن؛
3- ترجیح دادن آن اسم تجاری توسط مشتری.
یکی از مهمترین سوالاتی که برای هر موسسهای در گویه بازاریابی و مدیریت برند مطرح است این است که چگونه در مشتریان خفته برای نام تجاری خویش برپایی ترجیح کنند. رغبت به خرید، نوعی سود آوری است، از آنجا که این رغبت صرفا در ذهن مصرفکنندگان است، به عنوان نوعی نقطه نظر مورد مطالعه پیمان میگیرد.
باورهای مصرفکنندگان درباره ویژگیهای فرآورده تاثیرگذار بر دیدگاه آنها در ارتباط با برندهای خاص و سرانجام ایجاد تمایلات رفتاری و انتخاب یک برند از جانب آنها خواهد شد.
برای کالایی که درگیری ذهنی فوقانی در مشتری ایجاد میکند، معرفی ویژگیهایی که در نظر آنها فوقالعاده مهم ردهبندی میشوند حائز مصادیقی برای راهبرد فرآورده و ارتقا میباشد.
:: بازدید از این مطلب : 86
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0